به نام خداوند جان و خرد

خیالت آرام، فکرت آرام، قدمهایت آرام... دیگر من نیستم

نه در این کوی، دیگر در این شهر نیستم

یاد آن روزها، آن شوق، آن اشتیاق، آن عشق بازی ها بخیر

یاد آن افق ها، آن طلوع، آن غروب، آن شب زنده داری ها هم بخیر

یادش بخیر از نگاه ناگفته اش حرف می خواندم

از میان خنده اش گریه  پر درد می خواندم

یادش بخیر من به عطر ایمانش دل بستم

به حیا آن نفس پاکش هم دل بستم

یادش بخیر از نشان مانده بر گلو

آن عشق، آن بغض خفته، این درد، این زخم سینه تا گلو

یادش بخیر من فریب نفسم را خوردم

 سیلی، آن تاوان تلخش را هم خوردم

خدایا ببخش آنچه گذشت و آنچه ماندگار شد

من خطا کردم آنقدر که او هم خطا کار شد.

(الف...ک)


اجازه کپی برداری نیست.